نادانى تأسف آور يان گىيو!ممنونيم قاتلين ناموس پرست عزيز، شما تعداد خيلى کمى را در سوئد ميکشيد، خيلى کمتر از سهميه تان... يان گيو به هر حال از کارتان راضى است. نتيجه گيری از مقاله AFTONBLADET |
در آنصورت يان گىيوی پير چه ميکرد؟
در سال ١٩٧٣ يان گىيوى جوان از وجود سازمانى وحشتناک، مخفى و غيرقانونى پرده برداشت. CIA سوئد، 'دفتر اطلاعات' IB. نوع جديدى از تبهکارى
سازمانيافته، که برخلاف همه قوانين و مقررات، با حمايت دولت، از مردم سوئد و بخصوص از فعالين جنبش کارگرى جاسوسى ميکرد.
در ١٩٧٣ اين يک افتضاح بزرگ محسوب ميشد. حالا سال ٢٠٠٦ است و ديگر هيچ چيز و هيچ کارى آنقدرها افتضاح نيست. سوئد همکار آمريکا در
بمقاطعه دادن شکنجه است، فعاليتى مبتنى بر يک شبکه جهانى از بازداشتگاههايى پر از زندانيان مطلقا فاقد حق و حقوق. اعضاى هيأت دولت و افسران
سازمان امنيت سوئد Säpo، براى مأمورين بى نام و نشان CIA نقش پادو را بازى ميکنند و شهروندان را به کشورهايى ميفرستند که در آنها شکنجه
کار و کسب هر روزه است. کارى که 'دفتر اطلاعات' IB، در خفا ميخواست انجام بدهد، همان کارى است که امروز آشکارا مطالبه وزير دادگسترى خوش
قيافه و خوش صحبتى است که ميخواهد دولت به همه مکالمات تلفنى و تماسهای کامپيوتری شهروندان دسترسى داشته باشد، و گوش بدهد. هم الان
سازمان امنيت ايشان مشغول سازمان دادن شبکه جاسوسى و خبرچينى در همه مدارس سوئد است.
حالا در اين اوضاع فرض کنيد که سر و کله يک ژورناليست جوان و پرجرأت پيدا ميشود، يک يان گىيوى جديد، که فاکتهاى تکان دهنده ديگرى را افشا
ميکند: که در سوئد، در واقع زندانى سياسى وجود دارد و با سند و مدرک نشان ميدهد که دستکم چهار نفر از آنها زير شکنجه مأموران سازمان امنيت
سوئد و CIA کشته شدهاند، همينجا در ناف استکهلم...
فرض کنيد که همه مطبوعات و راديو و تلويزيون در مورد اين افتضاح حرف ميزنند، و دولت باز هم يک کميسيون ديگر را براى رسيدگى به اين موضوع
منصوب کرده است...
ناگهان، در يکى از پرتيراژترين روزنامههاى سوئد مقالهاى از يک ژورناليست محترم و سرشناس منتشر ميشود که مينويسد:
"نادر بودن موارد شکنجه زندانيان سياسى در سوئد به همان اندازه که مشهود است، خوشحال کننده هم هست". و اينکه کارهايى که يان گىيوى
جوان و دوستانش دارند ميکنند "بعضا با اين قابل توضيح است که ميخواهند کارى در مقابل پولهايى که از سازمان عفو بينالملل و سازمان ملل ميگيرند
کرده باشند".
دوست دارم بدانم آنوقت يان گىيوى پير چه عکسالعملى نشان ميداد.
KN-medlem
عضو شبکه زنان
٢٧ ژانويه ٢٠٠٦
احترام!
هر چقدر که ميخواهيد در مورد ايدههاى ضد انسانى بیرحم و سختگير باشيد، اما بخود آدمها احترام بگذاريد، حتى به آنهايى که از اين عقايد دفاع ميکنند... وقتی که به شيوهاى انسانى اينکار را ميکنند يعنی با کلام.
بگذاريد همه کس حرفش را بزند، بى آنکه از اين بترسد که راسيست، نازيست، فاشيست، قاتل و تروريست و غيره خوانده شود.
و يک نکته ديگر:
وقتى ما از زن حرف ميزنيم، از انسان حرف ميزنيم. وقتى از آزادى و برابرى حرف ميزنيم، از سياست و قدرت حرف ميزنيم. همه کس حق دارد در اين نوع بحثها دخالت کند. هيچکس براى "بدست آوردن حق اظهار نظر در مسائل فمينيستى" نياز به ديپلم و ليسانس ويژهای ندارد.
چطور ميشود در يک مبارزه سياسى-ايدئولوژيک پيروز شد بى آنکه به مخالف حق بدهيم که در مورد همان مسائل اظهار نظر کند؟ چطور ميشود محتواى حرفهايی را افشاء کرد که گفته نشدهاند؟ تا کى قرار است فقط به بحث با طرفداران مُرده زن کــُشى و ناموسپرستى دل خوش کنيم؟
RSPKT (احترام)
عضو شبکه زنان
٢٦ ژانويه
يان گىيو بيدار شو!
چند تا دختر جوان را، که بخاطر "شرف" خانواده زير ستم هستند"، تا حال ديدهاى؟ بهتر است اين نظراتت را براى "محافل روشنفکرى" نگهدارى.
ديگر بس است! مثل روز روشن است که هيچ درکى از لگدمال شدن، تحقير شدن و فحش خوردن، بزور شوهر داده شدن، کتک خوردن، روز و شب تحت
تعقيب بودن و همه عمر با تهديد خانواده خود زندگى کردن ندارى.
تو از آن دنيايى که اينهمه دختر و زن غير سوئدى در سوئد امروز در آن زندگى ميکنند چه ميدانى؟ کدام دختر ٢٢ ساله سوئدى امروز کتک ميخورد
بخاطر اينکه يک پيام SMS (پيغام کتبی از طريق تلفن موبيل) از دوست پسرش دريافت کرده؟ کدامشان را از مدرسه رفتن منع ميکنند به اين خاطر که مقررات مدرسه را نميپسندند؟
اينها فقط چند تا نمونه است از شب عيد ٢٠٠٦ در استکهلم از خانوادهاى با پدر و مادر تحصيل کرده.
هر وقت به دنياى واقعيات تشريف بياوريد، خوش آمدهايد، يان گىيوى عزيز.
بيان ناصح Bayan Nasih
از سازمان "نه فاحشه نه کنيز"، استکهلم
٢٦ ژانويه
گیيو يک راسيست سلکتيو است
دفاع پرحرارت گىيو از مردان متعلق به فرهنگهايى که پدرسالاريشان بيانى بدتر از پدرسالارى سوئد رسما برابرىخواه دارد (مثل مُثله جنسى زنان، ازدواج
اجبارى، تعقيب و قتل از جانب خانواده - به اصطلاح قتل ناموسى) او را به يک راسيست سلکتيو تبديل ميکند. راسيسم او هيچوقت گريبان مردان را
نميگيرد، فقط زنان زاده شده در فرهنگهاى ناموسپرست را ميکوبد. گىيو، که در موارد ديگر بخاطر دفاعش از حقوق مردان (مردان سوئدى) که
مرتکب خشونت جنسى شده بودند، اسم در کرده است، وقتى بحث بر سر مردان متعلق به فرهنگهاى ناموسپرست در ميگيرد، يک پشتک درست و حسابى ميزند.
ناگهان ديگر براى يان گىيو کافى است در اين بحث به اين اشاره کند که خود مردان "سوئدى" چقدر وحشتناکند، اينها مردانى هستند که او در موارد ديگر
مدافعشان است مثلا در مورد شهادت دادن کودکان در دادگاه در رابطه با 'زنا با محارم' incest. اين شکل برخورد او را به نوعى راسيست تبديل ميکند:
وقتى مردان "سوئدى" در مقابل زنان و کودکان قرار ميگيرند، او جانب مردان را ميگيرد (مثلا در مورد دکترى که جسد زن مقتول را قطعه قطعه کرده
بود، يا مقايسه کردن بچههايى که در محاکمات جادوگران در قرون وسطی شهادت ميدادند با بچههايى که امروز در دادگاهها عليه سوء استفاده جنسى
مردان از اعضاى خانواده شهادت ميدهند). اما وقتى مردان متعلق به فرهنگهاى ناموسپرست مورد انتقاد قرار ميگيرند، موضع او اين ميشود که مسأله
ناموسپرستى را کوچک جلوه بدهد. وقتى که مردان سوئدى در مقابل مردان متعلق فرهنگهاى ناموسپرست قرار ميگيرند، موضع او اين ميشود که
زن کــُشىهاى مردان سوئدى را بزرگ کند. اين يعنى راسيسم عليه زنان قربانى فرهنگ ناموسپرستانه، به اين دليل که او ستمکشى اين زنان و گستردگى
آن را منکر ميشود و ناچيز ميخواند. درست در اين موقعيت است که او ستمکشى زنان "سوئدى" را پيش چشم ميگيرد، تا آن ستمى را که زنان اسير در
فرهنگهاى ناموسپرست اسيرش هستند، ناقابل جلوه دهد. اين جز راسيسم چه ميتواند باشد؟ شايد اين را گىيو و هوادارانش راسيسم واقعى بحساب
نياورند چرا که فقط بعضىها را از بعضى گروههاى قومى در برميگيرد، فقط زنان را. راسيسم عليه زنان هم راسيسم است.
Fi-medlem
عضو 'ابتکار فمينيستى'
٢٥ ژانويه
اصلا کى به او حق اظهار نظر داده است؟
اصلا نميدانم چرا هميشه يان گىيو حق دارد در مورد مسائل فمينيستى اظهار نظر کند؟ تخصصهاى او در اين زمينه کدامست، جز اينکه هميشه مخالف فمينيستها باشد؟
فکر ميکنم که او وقتى درباره خشونت ناموسپرستانه مينويسد، نادانى و بىاطلاعى ترسناکى را بنمايش ميگذارد. صد البته که بايد يک دنيا خوشحال باشيم که
تعداد بيشترى قتل ناموسى رخ نداده است، ولى اين چه کمکى به آن همه آدمی ميکند که با وجود اينکه هنوز کشته نشدهاند، تحت آزار روحى و جسمى
هستند و مجبورند پرچم شرف خانوادهشان را با سرکوب جنسيت و رفتار خودشان در اهتزار نگهدارند؟ اين واقعيتى است که بسيارى از زنان جوان
در سوئد امروز در آن بسر ميبرند. اما از قرار، همه اينها را يان گىيو به يک جا حواله ميدهد، به تخمش.
hanna
هانا
٢٥ ژانويه
گىيو مسأله ناموسپرستى را لاپوشانى ميکند
از طريق فقط و فقط متمرکز شدن روى موارد با موفقيت عملى شده و مستند شده قتلهاى ناموسى، گىيو مسألهاى که بخصوص دختران
را زجر ميدهد، ناموسپرستى را، لاپوشانى ميکند. حتى اگر ناموسپرستى به قتل منجر نشود، زندگى قربانى را بنحوى غيرقابل قبول محدود ميکند، بعنوان
مثال حق فرد در انتخاب دوستان و معاشرين خودش را.
تا وقتى مسيحيان و يا مسلمانان کنترلشان را بر زنان با استناد به مذهب مشروع بدانند، بايد تصديق کرد که مذهب در اين ميان نقش بازى ميکند.
الن Ellen
٢٥ ژانويه
موارد رو نشده و موجّه بودن سياسى
دشوار است که با استفاده از فاکت، اظهارات گىيو را رد کرد چرا که موارد بسيارى وجود دارد که رو نشده و در آمار رسمى منعکس نميشود. اين مورد هم
مثل تجاوزات جنسى است. ميتوانيم بگوييم تعداد تجاوزات جنسى در واقعيت امر بسيار بيشتر از آن تعدادى است که مردم جرأت کردهاند به پليس اطلاع
بدهند. مقاله حاکى از بىاطلاعى است و عليه هدف خودش عمل ميکند. کسى را نميشود بخاطر اينکه مسأله تهديدها و جرائم ناموسپرستانه را مطرح
ميکند، راسيست خواند. و يان گىيو آنقدر نگران ضدخارجى ناميده نشدن است که در عوض موضع ضد زن ميگيرد. شايد او به اندازهاى که با مردان
رفيق است، دوستان زن ندارد که به حفظ رابطه با آنها هم فکر کند.
عصبانى Arg
٢٥ ژانويه
چه چيز باعث ميشود گىيو فکر کند که همه چيز ميداند؟
گاهى آدم خسته ميشود. يان گىيو چطور بخودش حق ميدهد که در مورد همه ما که سالها عليه خشونت ناموسى و براى احقاق همه حقوق بشر کار کردهايم
اينقدر با تحقير صحبت کند؟ چه چيز باعث ميشود که گىيو فکر کند از زنانى که فرهنگ ناموسى را با پوست و گوشتشان لمس ميکنند، بهتر ميداند.
بعنوان تفسير نويس افتون بلادت، گىيو در واقع مسئوليت دارد که بدون دانش در مورد موضوع، هر چيزى از دهانش در آمد ننويسد.
اين خودش افتضاحى است که افتون بلادت تصميم گرفت مقالهاى را که شبکه زنان در جواب گىيو نوشته است و ما و خيلىهاى ديگر زيرش امضاء
گذاشتهايم، چاپ نکند.
اينگر استارک Inger Stark
دبير کميته برابرى در شورای شهردارى استکهلم
٢٤ ژانويه
نوشتههای ديگری از Inger Stark (اين ليست توسط مترجم فارسی اضافه شده است)
2006-01-25 Återinför Skolbiblioteken 2005-01-28 Vi behöver ny reklamlag
2005-09-19 Hårdare tag mot friskolorna 2003-06-16 Stoppa de religiösa skolorna
2006-01-03 Så får vi mer jämställdhet 2004-02-20 Bra att granska alla skolor noggrant
2005-02-07 Sätt p för porren 2003-04-03 Låt skolan lära ut självförsvar
غيرمنصفانه و تحقير آميز
يان گىيو در مقالهاش از کيکيس اوره الگامو Kickis Åhré Älgamo بنحوى غيرمنصفانه و تحقيرآميز نام برده و نقل قول ميکند.
به لينک زير (يا به لينکى که در بالاى همين صفحه است) کليک کنيد، برنامه اخبار تلويزيون سوئد در تاريخ ١٦ ژانويه (دقايق ٦ به بعد) را ببينيد و خودتان
پيشنهادهاى معقول کيکيس را بشنويد.
(در اين مصاحبه اين خانم خواستار غيرقانونى شدن و مجازات داشتنِ تحميل ازدواجهاى اجبارى به فرزندان شده است.)
مسئول سايت شبکه زنان
اخبار تلويزيون سوئد ١٦ ژانويه ٢٠٠٦
٢٤ ژانويه
با اينحال او اينکار را نميکند...
امروز در سوئد به اظهارات يان گىيو در مورد خشونتهاى ناموسپرستانه بى اندازه پربها داده ميشود، اين نشان کمبود آگاهى در مورد ميزان عمق
اين مسأله است. براى من کاملا بى معناست که خشونت را به دو دسته تقسيم کنم، خشونتى که از جانب مردان سوئدى "سفيد" انجام ميشود و خشونت
مرتبط با ناموسپرستى، که نشان بدهم اين يکى از آن يکى معمولتر است. چه خاصيتى دارد که گروههاى مختلف را به اين ترتيب بجان هم بياندازيم؟
اولا اين فکر القاء ميشود که خشونت ناموسپرستانه فقط از جانب کسانى صورت ميگيرد که قوميتى غير از سوئدى دارند، که کاملا غلط است. ديد نسبت
به زن است که موجد خشونت است، نه رنگ پوست. فراموش نکنيد که سوئد مسيحى هم تحت سلطه فرهنگ ناموسپرستانه بوده است.
ثانيا اين نکته فراموش ميشود که خشونت ناموسپرستانه گريبان مردان هموسکسوئل و بىسکسوئل و ترانسسکسوئل (hbt) را هم ميگيرد. خشونت از
جمله به اين دليل اعمال ميشود که الگو بدست بدهد و ديگران حساب کار خودشان را بکنند. و وقتى تصميمگيرى در مورد اين که چه کسى بايد کشته شود
در دستور است، زنان هم اغلب دخيلند. آدمهاى وحشتزده و تنها را ميشود وادار کرد که همدست سمتگرى بر خودشان بشوند.
فعاليت عليه خشونت ناموسپرستانه براى من بعنوان يک فمينيست، بهمان ميزان مهم است که مبارزه براى همه حقوق و آزاديهاى بشر، بهمان ميزان که
فعاليت عليه ضرب و شتم زنان که صدها سال است در سوئد ادامه داشته است. لزوم دانش بيشتر وقتى صحبت بر سر مقولهاى چون "شرف و ناموس" است
از اينجا ناشی ميشود که سوئد ديگر يک جامعه يکدست پدرسالار و مسيحى و تک قومى نيست. و صد بار شکر که چنين است. از طريق مبارزه عليه خشونت ناموسپرستانه
فمينستهاى سوئدى/مسيحى چشمشان بروى ميراث مسيحى پر از آزار و تعقيب خودشان باز ميشود، که اغلب ميل دارند فکر کنند که ديگر همهاش را پشت
سر گذاشتهاند. زنانى که از مناطق جنگ زده و کشورهاى غيردمکراتيک به سوئد مهاجرت کردهاند، چشمشان به روى اين حقيقت باز ميشود که
واقعا دنياى ديگرى هم ممکن است. زنان تجارب متفاوتى از ستمگرى در صور مختلفش دارند. ما ميتوانيم از همديگر ياد بگيريم.
يان گىيو - با آنهمه حرارت و علاقهاى که در مورد محاکمات کليسا و جادوگرکشىهايش از خود نشان ميدهد - ميتوانست بعنوان آموزگار مردم دقيقا در رابطه با
همين تفکر ناموسپرستانه در تاريخ سوئد نقش مهمى بازى کند. فىالمثل اينکه خشونت و آدمکشى در کنوتبى (Knutby) چه رابطهاى را بين خشونت و مذهب
بيان ميکند. چرا اينقدر مهم است که زن باکره باشد؟ و چه شده است که در سوئد از اين قضيه کوتاه آمدهاند و اجازه دادهاند مردم بدون ازدواج با هم زندگى کنند؟
مدتهاى مديد از ازدواج نوع استکهلمى حرف ميزدند (که آدم ازدواج نميکند). کليسا هم به روى خودش نميآورد.
با اين حال گىيو اين کار را نميکند. او ترجيح ميدهد براى خودش در فن بيان امتياز کسب کند، که اساسش اين است که بيشتر آنچه فعالين فمينيست
در مورد تجاوز و خشونت ميگويند خيالپردازى است. او - علامه دهر کلاه گيس بسر جلوی دوربين تلويزيون - خوب ميداند که وضع چطور است.
من بيش از هر چيز احساس تأسف ميکنم.
کريستينا هولتمن Kristina Hultman
٢٤ ژانويه
توضيحات مترجم فارسی
Knutby نام دهی است در نزديکی اوپسالا. اين ده به خاطر جناياتی که يک کشيش و پيروانش در يک فرقه مسيحى در آنجا عليه زنان مرتکب شده بودند مشهور شده است.
در اين صفحه برای نام بردن از نوشته های ديگر کريستينا هولتمن جای کافی وجود ندارد. به لينک کليک کنيد: کريستينا هولتمن Kristina Hultman
درباره يان گىيو
تنها راهى که ميشود حرفهاى يان گىيو را رد کرد اين است که آمار و ارقام مربوط به موضوع ارائه شود. بفرماييد و بما عموم مردم اين آمار و ارقام را
نشان بدهيد تا ديگر به يان گىيو گوش ندهيم. اگر چنين آمار و ارقامى نيست آدم بايد نظر يان گىيو را بپذيرد که بر واقعيات بنا شدهاند.
سوفيا د.اس. Sophia Ds
استکهلم ٢٤ ژانويه
جهت اطلاع يان گىيوى عزيز
انجيل سوره ٢٢ آيههای ١٣ تا ٢٢
٢٢:١٣ اگر مردی با زنی ازدواج کند، با او جماع کند، و بعد او را قبول نکند، ٢٢:١٤ و متهم کند به اينکه سالم و درستکار نبوده و آبروی زن را ببرد، با گفتن اين که
"من با اين زن ازدواج کردم اما وقتی با او خوابيدم پی بردم که او باکره نبوده است"، ٢٢:١٥ آنوقت پدر و مادر آن زن جوان بايد مدرک باکره بودن او را تهيه
کنند و به ريش سفيدان شهر در دروازه شهر عرضه نمايند. ٢٢:١٦ پدر آن زن جوان بايد به ريش سفيدان بگويد، "من دخترم را به اين مرد دادم و او دخترم را
قبول نکرده است. ٢٢:١٧ بعلاوه، او (داماد) تهمت عدم سلامت و عدم درستکاری زده است با گفتن اين که، "من دختر تو را باکره نيافتم"، اما اين مدرک
باکره بودن دختر من است!. کهنه (خونی) بايد سپس از نظر ريش سفيدان شهر گذرانده شود. ٢٢:١٨ ريش سفيدان آن شهر سپس مرد (داماد) را دستگير و
مجازات ميکنند. ٢٢:١٩ او را به پرداخت جريمه يکصد شِکِل نقره محکوم ميکنند و اين مبلغ را به پدر زن جوان ميدهند، زيرا مردی که
افترا زده است آبرو و شرف يک باکره اسرائيلی را نابود کرده است. آن زن همسر آن مرد ميشود و مرد تا آخر عمرش حق طلاق دادن او را ندارد.
٢٢:٢ اما اگر واقعيت داشته باشد که زن جوان نتوانسته مدرک بکارت تهيه کند، ٢٢:٢١ مردان شهر بايد زن جوان را به جلوی در خانه پدرش بياورند و او
را سنگسار کنند تا بميرد، چرا که او کار احمقانهای در اسرائيل انجام داده است، يعنی در حالی که در خانه پدرش بوده مثل يک جنده رفتار کرده
است؛ بنابراين (با اين کار) شرّ را از ميان خود دفع خواهيد کرد.
اين عکس نشان ميدهد که آنها چطور يک زن را برای سنگسار آماده ميکنند. اگر جرأت داريد روی عکس کليک کنيد و يک مراسم واقعی سنگسار را در ايران اسلامی ببينيد - درست همانطور که خدا و کتب مقدس خواستهاند. |
---|